ماجرای جنگ روسیه و اوکراین
روسیه بالاخره به گمانهزنیها و تعلیقها پایان داد و رفتاری تهاجمی در قبال اوکراین در پیش گرفت. ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه، در ساعات پایانی روز دوشنبه همین هفته، فرمانی مبنی بر به رسمیت شناختن استقلال دو منطقه جداییطلب «لوهانسک» و «دونتسک» که تحت کنترل شورشیان شرق اوکراین بودند را به امضا رساند.
اوکراین وضعیت جنگی اعلام کرد و کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا، ژاپن و استرالیا (تا این لحظه) اعلام کردهاند که تحریمهایی علیه روسیه و مقامات روسیه وضع خواهند کرد. از جمله این تحریمها، تحریم صدها نفر از دولتمردان روسی، تحریم 5 بانک روسیه و از همه مهمتر، تعلیق خط لوله گازی «نورداستریم 2» بود.
???????
یک حمله موثر و چند ضدحمله بیاثر
با این همه، ظاهرا ماجرا میتواند فراتر از اینها هم برود. «اسکات موریسون»، نخستوزیر استرالیا، به تازگی گفته که روسیه «در اوج آمادگی برای تکمیل حمله تمامعیار به اوکراین است.»
در سویِ مقابل، در بریتانیا بحث به اینجا رسیده که تحریمها نتوانستهاند و نخواهند توانست ماشین جنگی پوتین را متوقف کنند و به «تفنگهای آبپاش» در مقابل «تفنگهای واقعی» میمانند. این هم به میان آمده که آمریکا و اروپا باید دست به اسلحه شوند.
جدا از این، ظاهرا تهدیدهای اولیه مبنی بر قطع دسترسی روسیه به شبکه بینالمللی بانکی «سوئیفت»، به عنوان «چماقی» برای آینده نگه داشته شده و قرار نیست فعلا اعمال شود. اما روسیه، حالا که ضربه اصلی را وارد کرده، میگوید آماده مذاکره است.
در اوکراین، همزمان با تصمیم شورای امنیت ملی اوکراین برای اعلام وضعیت اضطراری ملی در سراسر این کشور، پارلمان اوکراین نیز پیشنویس قانونی را تصویب کرده که به شهروندان این کشور اجازه حمل سلاح گرم میدهد. با این همه، بعید است مردمانِ عادیِ تفنگبهدست، در سناریوهای آخرالزمانی، بتوانند کاری در مقابل کماندوها و تانکهای روسی از پیش ببرند.
جنگ روسیه و اوکراین از کجا آغاز شد؟
همه چیز به نظم جهانی در فردای «جنگ جهانی دوم» بر میگردد. آلمان مغلوب شده بود و آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی، فرانسه و بریتانیا، برندگان جنگ بودند و طبیعی بود که میخواستند منافع جنگ را هم میان خود قسمت کنند.
در این میان، آلمان به دو حوزه نفوذ و در عمل به دو کشور مجزا (آلمان شرقی و آلمان غربی) تقسیم شد: اولی تحت نفوذ و انقیاد شوروی و دومی، تحت نفوذ و انقیاد آمریکا. این، همان زمانی هم بود که اختلافات ایدئولوژیک میان آمریکا و شوروی (یا میان دو ایدئولوژی سرمایهداری و سوسیالیسم) داشت کمکم جهان را به کامِ «جنگ سرد» میکشاند.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ابتدای دهه 1990 میلادی، آمریکا و متحدان اروپایی این کشور، بلافاصله شروع به گسترش «ناتو» در میان کشورهایی کردند که زمانی اقمار «اتحاد جماهیر شوروی») به حساب میآمدند یا دستکم، از نظر جغرافیایی، بیش از اندازه به «مسکو» نزدیک بودند.
کشورهایی همچون «مجارستان»، «لهستان»، «رومانی» و «استونی»، همگی در فاصله سالهای 1999 میلادی تا 2005 میلادی به عضویت «ناتو» درآمدند و «مقدونیه شمالی» هم در سال 2020 عضو «ناتو» شد. همه اینها به معنی پیشرویِ «ناتو» به سمت شرق و برای روسها غیرقابل تحمل بود.
ورق بر میگردد
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه بیش از آن ضعیف بود که بتواند جلویِ «ناتو» و غرب بایستد. اما این روند، کمکم معکوس شد و برای نخستینبار، در ماجرای جنگ داخلی در سوریه، پوتین رسما در مقابل منافع آمریکا ایستاد و جلوی سقوط «بشار اسد» را با کمک کشورهایی مانند ایران، گرفت.
مورد اوکراین اما برای روسها بسیار حیثیتیتر است. نخست اینکه اوکراین در زمان شوروی، مقر بسیاری از سلاحهای هستهای شوروی بود و به تنهایی یکی از قدرتمندترین جمهوریها در این اتحادیه به شمار میرفت. بخش بزرگی از اتباع اوکراینی (به ویژه در شرق این کشور) هم اساسا اصالت روسی دارند.
آمریکا و اروپا هم از همین زاویه به روسیه فشار وارد کردند. در «انقلاب نارنجی» در سال 2004 میلادی در اوکراین، غربگرایانِ اوکراینی دست بالا را در مقابل منافع روسیه در این کشور پیدا کردند و روسیه نفوذش را در اوکراین از دست داد.
در سال 2014 میلادی هم انقلاب دیگری در این کشور به وقوع پیوست که باز هم موضوع آن تقابل منافع روسیه و «ناتو» بود و ظاهرا، بار دیگر روسها شکست خوردند. این بار «پوتین» ساکت ننشست و با ایجاد یک بحران نظامی و سپس برگزاری یک همهپرسی، شبهجزیره «کریمه» در اوکراین را در مقابل چشمان حیرتزده جهان، به خاک خود اضافه کرد.
حالا هم روسیه قصد دارد اوکراین را واقعا از چنگ «غربگرایان» (به باورِ پوتین و دوستانش) خارج کند و با ایجاد یک رژیمِ سیاسیِ حامی روسیه در اوکراین، یک دیوار دفاعی در مقابل نفوذ «ناتو» به سمت شرق ایجاد کند.
پوتین چه برنامهای دارد؟
هنوز برای پیشبینی رخدادهای آینده در مورد بحران اوکراین، زود است. (تجارتنیوز در روزهای آینده به این موضوع خواهد پرداخت.) با این همه، پوتین ظاهرا در حال تکرار یک سناریویِ قدیمی است که پیشتر از آن جواب گرفته است.
موضوع از این قرار است که روسیه، آنچه در سال 2014 میلادی بر سر «کریمه» با اوکراین کرده بود، پیش از این در سال 2008 میلادی بر سر دو منطقه «اوستیای جنوبی» (South Ossetia) و «آبخازیا» (Abkhazia) در گرجستان آورده بود.
در آن بحران هم روسها این دو منطقه را از گرجستان جدا کردند و در آنها جمهوریهای خودمختار تشکیل دادند، روشی که با استفاده از آن، میتوانستند اهرم فشاری داشته باشند تا دولت گرجستان و کل منطقه قفقاز را تحت کنترل بگیرند.
پاسپورت بگیر و با «ما» باش
اما روسها در آن زمان، جدای از اشغال نظامی، برنامهای دیگر هم پیاده کردند: برای ساکنان مناطق اشغالشده، گذرنامه روسی صادر کردند. به عبارت ساده، به مردمانی که احتمالا در کشور خودشان در «حاشیه» قرار داشتند، اجازه بدلشدن به شهروندان روسیه را دادند که امتیاز کمی نبود.
حالا هم روسیه همین کار را در دو منطقه جداییطلب «لوهانسک» و «دونتسک» در اوکراین کرده است: در این مناطق، از سال 2019 میلادی تاکنون حدود 720 هزار نفر گذرنامه یا پاسپورت روسی گرفتهاند، جمعیتی که حدود 18 درصد از ساکنان این مناطق را تشکیل میدهد.
در واقع، پوتین در حال ایجاد یک اقلیت قدرتمندِ حامیِ خود در شرق اوکراین است. به این ترتیب، چه جنگی در کار باشد و چه نباشد و چه در نهایت اوکراین به دو نیمه شرقی و غربی تقسیم شود، پوتین کار خودش را کرده است. بحران اوکراین اما در روزهای آینده هم خبرساز خواهد بود.